
عراقی
لمعۀ یازدهم
بدانکه میان صورت و آینه بهیچ وجه نه اتحاد ممکن بود نه حلول.
۲
گوید آن کس در این مقام فضول
که تجلی نداند او ز حلول
حلول و اتحاد جز در دو ذات صورت نبندد، و در چشم شهود در همه وجود جز یک ذات مشهود نتواند بود.
شعر
۴
العین واحدة و الحکم مختلف
و ذاک سر لاهل العلمینکشف
صاحب کشف کثرت در احکام بیند نه در ذات، داند که تغیر احکام در ذات اثر نکند، چه ذات را کمالی است که قابل تغیر و تأثیر نیست، نور بالوان آبگینه منصبغ نشود، اما چنان نماید.
شعر
۶
لالون فیالنور، لکن فیالزجاج بدا
شعاعه فترا آیفیه الوان
و اگر ندانی که چه میگویم.
مصراع: در چشم من آی و مینگر تا بینی.
۹
آفتابی در هزاران آبگینه تافته
پس برنگ هر یکی تابی عیان انداخته
۱۰
جمله یک نور است لیکن رنگهای مختلف
اختلافی در میان این و آن انداخته
تصاویر و صوت

نظرات