
عراقی
بخش ۳ - مثنوی
۱
چون بدید این غزل بدین سان خوب
ملتفت شد به طالب آن مطلوب
۲
دست یازید و بر گرفت و بخواند
در بد و نیک این سخن میراند
۳
چون به آخر رسید خوش بگریست
گفت: بیچاره این عراقی کیست؟
۴
گفتم: ای جان جان، من مسکین
در بیابان عشق گفتهام این
۵
گفت: آنگه شود مرا باور
که بدین قافیت یکی دیگر
۶
بر بدیهه بگویی اندر حال
باشد این در فراق و آن ز وصال
۷
آن غزل در فراق جانان بود
وین یکی در وصال باید زود
۸
گفتم: ای مایهٔ سخن گفتن
از تو بنوشتن و ز من گفتن
۹
گفت: کو کاغذ و دوات و قلم؟
دادمش: تا نوشت این غزلم:
تصاویر و صوت

نظرات