
عراقی
بخش ۳ - مثنوی
۱
آنکه ایشان برو نظر کردند
اولش عاشقی خبر کردند
۲
عشق در هر دلی که جای گرفت
دست برد اندرون و پای گرفت
۳
عشق در هر دلی که سر بر زد
خیمه از عقل و علم برتر زد
۴
هر دلی کو به عشق بینا شد
منزلش زیر بود و بالا شد
۵
هر دلی را که عشق روی نمود
هر زمانی ارادتش افزود
۶
هر ارادت که عشق را شاید
از رضا و موافقت زاید
۷
هر ارادت که از محبت شد
یا ز انعام یا ز رایت شد
۸
اولش عام و آخرش خاص است
محض لطف است و عین اخلاص است
۹
در کلام خدای میخوانی
که: «علیک محبت منی»
۱۰
چون محبت رسد به عین کمال
در دل و جان و الهان جمال
۱۱
عشق نامش نهند اولوالاشواق
چون رسد آن به حد استغراق
۱۲
اندرین بحر اگر غریق شوی
تو خود استاد این طریق شوی
۱۳
گر شنیدی و شد تو را معلوم
رو بخوان تا نکو شود مفهوم
تصاویر و صوت

نظرات