
عراقی
بخش ۳ - غزل
۱
در هوای تو جان و تن بارست
جان فدا کرد عاشق و وارست
۲
صید خود را چرا زنی تو به تیر؟
کو به دام تو خود گرفتار است
۳
در هلاک دلم چه میکوشی؟
چون که بیچاره خود درین کار است
۴
دل بسی در غمت به خون غلتید
لیکن این بار خود سبکبار است
۵
ای شبم روز با تو، بیرخ تو
روز روشن مرا شب تار است
۶
عاشقان پیش چون تو صیادی
جان فدا میکنند و ناچار است
۷
من ز تیرت امان نمیطلبم
لیکنم آرزوی دیدار است
تصاویر و صوت

نظرات