
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۰۳ - تتبع خواجه
۱
تا گدایی در میکده آیین منست
رخنهها از مژه مغبچه در دین منست
۲
زان دم از یاری می میزنم ای شیخ که او
همدم فیضرسان دل غمگین منست
۳
تا که در دیر شدم جرعه کش پیر مغان
در حرم طنطنه حشمت و تمکین منست
۴
آن دهم بیتو چنانست که سودی نکند
گر همه جنت و حور از پی تسکین منست
۵
یک دم خوش به وصال تو زدم گردش چرخ
وه که صد تیغ بلا آخته در کین منست
۶
تا که در میکده وصف لب لعلت کردم
ورد رندان جهان نکته شیرین منست
۷
زان وزین بگذر و در راه قدم زن فانی
نیست آیین فنا آن منست این منست
نظرات