
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۲۱
۱
چیست دانی ناله مرغ سحر هنگام صبح
با حریفان صبوحی میدهد پیغام صبح
۲
یعنی اول می چو بگرفتند شوخان چمن
لاله از یاقوت و نرگس نیز از زر جام صبح
۳
باده گلرنگ را در جام چون خورشید نوش
شسته شد از چشمه خور خون رخ گلفام صبح
۴
چون بخندد همچو غنچه صبح کاینک دم به دم
غنچهآسا زعفران آید برون از کام صبح
۵
صبح هم جام صبوحی زد که جیبش گشت چاک
ورنه چون چاک گریبان از چه شد اندام صبح
۶
از چمن اکنون سوی میخانه باید زد علم
گشت چون ظاهر ز روی کوهسار اعلام صبح
۷
یک سحر آن گل صبوحی کرد با من زان نفس
پیرهن چون گل درم هرکس که گیرد نام صبح
۸
با حریفان یک سحر تا شام شوم است خراب
چون به شامت عاقبت خواهد کشید انجام صبح
۹
صبح چون فانی صفای وقت از طاعت بیافت
باری اولی آنکه می ندهد ز کف هنگام صبح
نظرات