
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۳۶ - مخترع
۱
لبت که برگ گل تر به باده آمیزد
دگر عجب که مسیحا ز باده پرهیزد
۲
به عشوه نرگس شوخت به طرفة العینی
هزار فتنه ز هر گوشه ای برانگیزد
۳
دلم ضعیف و می تندوش مگر ساقی
گلابی از خوی رخسار بر قدح ریزد
۴
دل از خیال میان تو هر زمان خود را
چو لولیان بلاغت ز ریشه آویزد
۵
صفا ز باده دوران مجو چنین که سپهر
غبار فتنه ز پرویزن بلا بیزد
۶
عجب که زهره پس کار خویش بنشیند
بناز شاهد ما چون برقص برخیزد
۷
نه ایستد خرد حیله گر به کشور عشق
چو شیر شد یله رو به ز رخنه بگریزد
۸
دلم ز کثرت شغل صراحی می سوزد
بنور شمع چو پروانه ای که بستیزد
۹
هر آنکه مغبچه و باده خواست چون فانی
به خاک دیر مغان خون دل برآمیزد
نظرات