
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۳۹ - تتبع خواجه سلمان
۱
هر که را دل مبتلای چون تو جانانی بود
هم فدا سازد گرش هر مو بتن جانی بود
۲
چون خیال آرم کشیدن آن تن نازک ببر
منکه هر سو کرده سر از سینه پیکانی بود
۳
ای مسلمانان چه خوانیدم به مسجد چون به دیر
رخنه در دینم فکنده نا مسلمانی بود
۴
کی من مجنون توانم دید روی آن پری
کش بدیدن عقل کل مدهوش حیرانی بود
۵
اشک خون پیدا برویم راند وان کاندر دلش
از فراق لاله رویی داغ پنهانی بود
۶
زو جدا گشتم ندانستم که از بی طاقتی
آه و اشکم در غمش هر لحظه طوفانی بود
۷
منع فانی کرد ناصح از جنون و عاشقی
کی بود باور که او این نوع نادانی بود
نظرات