
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۴ - تتبع حضرت مخدومی
۱
ای از بهار حسن تو بر چهرهام گلزارها
در سینه زان گلزارها دارم خلیده خارها
۲
از نیش هجرش متصل کو رشته جانم گسل
چون دوخت نتوان چاک دل زان سوزن و زین تارها
۳
در کلبه غم گر برم آیی نیابی پیکرم
بس خاک و خواری بر سرم کافتاده از دیوارها
۴
از حمرت رخسار کی بتوان شدن همرنگ وی
ما را به خون او را به می چون رنگ شد رخسارها
۵
چون زان بت آشفته خو آرم بسوی قبله رو
بسته چو از هر تار مو بر گردنم زنارها
۶
بودم به عقل ذوفنون پیر خرد پیش از جنون
طفلان دوانندم کنون در کوچه و بازارها
۷
زین نظم نو چرخ کهن یکباره گو حیرت مکن
فانی چو تعلیم سخن دارد جامی بارها
نظرات