
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۴۲ - تتبع خواجه
۱
در دست پیر میکده گلرنگ باده بود
یا عکس روی مغبچه در می فتاده بود
۲
رفتم به دیر و شوکت رندان بساحتش
از هر چه در خیال درآید زیاده بود
۳
پیر مغان نشسته به صد حشمت و جلال
گردون بقد خم به درش سر نهاده بود
۴
رندان مست هر یکی از رتبه رفیع
با اهل عرش چشم حقارت گشاده بود
۵
هر سو ز حسن مغبچه شوخ و ساده رو
نقش دوصد خیال به دلهای ساده بود
۶
پیر مغان اشارت جام میم نمود
از حاصل حیات خود اینم اراده بود
۷
فانی صفت به مغبچه جان ساختم فدا
پنداشتم که مادر دهرم نزاده بود
نظرات