امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

شمارهٔ ۱۴۸ - اختراع

۱

از فراقت رنج بی اندازه بر جانم رسید

بر دلم درد آنچه کردن شرح نتوانم رسید

۲

وه که نتوان دوخت چاک پیرهن بر زخم زار

زانکه صد بار از گریبان تا به دامانم رسید

۳

پیکرم گشته گلستان جنون از خون و زخم

سنگ ها کز کودکان بر جسم عریانم رسید

۴

ز آه و اشکم نی زمین بلک آسمان شد هم ز جای

آفرینش را چهار بنگر ز طوفانم رسید

۵

ای مسلمانان یکی گفتن نیارم از هزار

آنچه بر اسلام و دین زان نامسلمانم رسید

۶

از ملالت های حسنش بود لرزان جان و دل

بر دل و جان آنچه زو بودی خطر آنم رسید

۷

جام دورم ساقیا برتر ز دیگر عاشقان

زانکه رنج پر ز عشق و اهل دورانم رسید

۸

هر گه اندر وادی هجرت نشاط آمد به دل

کاروان غم پیاپی زان بیابانم رسید

۹

دم مزن از وصل فانی شکرها آور به جای

کز خیال دوست مقصود دلت دانم رسید

تصاویر و صوت

نظرات