
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۴۹ - تتبع بعضی عزیزان
۱
در میخانه کزو عقل پریشان آمد
حلقه اش حلقه جمعیت رندان آمد
۲
نخرامد سوی باغ نظرم سرو قدش
که گلش خون دل و خار ز مژگان آمد
۳
بنده پیر مغانم که گدایان درش
هر یک از وسعت دل قیصر و خاقان آمد
۴
از می دور مناز وز خمارش مخروش
کار دوران چو بهر لحظه دگر سان آمد
۵
باز در شهر چه غوغاست همانا که دگر
مست آن کافر بی باک به میدان آمد
۶
رند و رسوا شو و آنگه سوی رندان بخرام
که به تقوی طرف میکده نتوان آمد
۷
جانب اهل ریا صومعه را طوف مکن
زانکه هر کس که شد آنسوی پشیمان آمد
۸
بدرای از خود و احرام حرم بند از آنک
نتوان جانب این بادیه آسان آمد
۹
فانیا دیر فنا جای عجب دان که در او
کافر عشق شد آن کس که مسلمان آمد
نظرات