امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

شمارهٔ ۱۶۹ - تتبع میر در طور خواجه

۱

خوش آن رندی که بهر باده در دیر مغان افتد

ز شور مستیش هر لحظه شوری در جهان افتد

۲

چو دارد مغبچه جام می و پیر مغان لعلش

گه این را گرد سر گردد گهی در پای آن افتد

۳

ازین دیر کهن رانم سخن کافزایدش حیرت

مسیح ار پهلویم در مجلسی هم‌داستان افتد

۴

ز استغنا ز خاک ره تکبر بینمش صد ره

فلک را کار اگر با این ضعیف ناتوان افتد

۵

ز ضعفم گر کشی ای مغبچه هم بر سر کویت

مبادا جز سگان دیر را این استخوان افتد

۶

ز سر وحدتم در دیر جو رمزی نه در مسجد

نمیخواهم که این راز نهان در هر زبان افتد

۷

شفقگون باده ام را گر به خون گردون مبدل کرد

شفق سان شعله آهی کشم کآتش در آن افتد

۸

من از ساقی گلرخ باده چون ارغوان خواهم

کجا در باغ چشمم یا به گل یا ارغوان افتد

۹

نشد حاصل چو در زهد و ورع مقصود فانی را

عجب نبود که در دشت فنا بی‌خانمان افتد

تصاویر و صوت

دیوان امیر نظام الدین علیشیر نوایی به سعی و اهتمام رکن‌الدین همایونفرخ - تصویر ۱۵۷

نظرات