
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۷۱ - در طور شیخ
۱
کس نخل ناز چون قدت ای سیمبر ندید
چون لعل می پرست تو گلبرگ تر ندید
۲
جان از لب تو راند سخن لیک ازان دهن
ظاهر نکرد هیچ تکلم مگر ندید
۳
با حسن و دلبری چو تو فرزند نازنین
مادر به مهد ناز ترا و پدر ندید
۴
بس کن خدای را تو مؤذن فغان خویش
کس شام نامرادی ما را سحر ندید
۵
ور حسن حالتیست کزان نطق عاجز است
کانرا بغیر مردم صاحب نظر ندید
۶
ساقی خمار می کشد جام می بیار
چون کس خلاص بی می ازین درد سر ندید
۷
فانی طریق رندی ما را مدار عیب
زاهد که کس بما به جز این خود هنر ندید
تصاویر و صوت

نظرات