
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۷۶ - تتبع خواجه
۱
هر که در کوی خرابات ز رندان دم زد
باید اول قدم خود به سر عالم زد
۲
نزد رندان خرابات که صد جان به جویست
نتوان بیش ز انفاس مسیحا دم زد
۳
ناصح ار مرهم پندم به دل ریش نهاد
وه که بر زخم دو صد نیش ازان مرهم زد
۴
بهر بی تابی ما بود که مشاطه صنع
تاب ها در سر آن طره خم در خم زد
۵
صرصر عشق چو بر مزرع آفاق گذشت
خرمن صبر و شکیبایی ما برهم زد
۶
بر در میکده عشق ملک راه نیافت
حاجبش دست چو بر سینه نامحرم زد
۷
فانیا بار خودی زان بفکندم از دوش
که بآن بار در این راه قدم نارم زد
نظرات