امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

شمارهٔ ۱۷۸ - تتبع خواجه

۱

صبح تاب مه کزین عالی رواق افتاده بود

با مه خویشم صبوحی اتفاق افتاده بود

۲

وه چه باشد هر کرا هرگز چنان صبحی دمد

کافتابم در صبوحی هموثاق افتاده بود

۳

گاه چشمم بر رخش از عین حیرت مانده باز

گه سرم بر پایش از روی وفاق افتاده بود

۴

از نشاط این چمن وصلی که ما را داد دست

در حریفان های و هوی طمطراق افتاده بود

۵

نی غلط گفتم خیالست اینکه دیدست این مراد

چون فلک با نامرادان در نفاق افتاده بود

۶

گر دل سوزانم از فرقت همیشه تیره ماند

کی سیاهی هرگز از داغ فراق افتاده بود

۷

همچو داغ تازه فانی را ازان خورشیدروی

کوکب اقبالش اندر احتراق افتاده بود

تصاویر و صوت

نظرات