
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۸۲ - تتبع خواجه
۱
چند دل را غم و اندیشه دنیا ببرد
می صافی مگر این تیرگی ما ببرد
۲
بام دیرم ز پی کسب هوا به که فلک
بزم عیشم ز بر بام مسیحا ببرد
۳
چند آن مغبچه از دیر برون آمد مست
نقد هوش از دل بیصبر و شکیبا ببرد
۴
دل بیعشق هلاکست چه باشد که از غیب
قابلی جلوه کند وین دل ما را ببرد
۵
کافر من بود آن نوع که تا در پیشیش
برهمن نام بت و دیر و چلیپا ببرد
۶
کس اگر جا همه در کعبه کند چون که ز دید
سیل می موج زن آید دلش از جا ببرد
۷
خاطر نازک آن شوخ نرنجد فانی
به که از کوی وی این یارب و غوغا ببرد
نظرات