
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۸۳ - تتبع خواجه
۱
صبح رندان صبوحی در میخانه زدند
در خرابات مغان ساغر مستانه زدند
۲
می رنگین به خم عشق که بد مالامال
دوره کرده قدح و جام به پیمانه زدند
۳
رازهایی که شنیدن نتوانست ملک
می ز پیمانه بآن نکته و افسانه زدند
۴
چونکه من دیر رسیدم به لبم یکجرعه
ریخته دم به دم و طعنه جرمانه زدند
۵
شکر باری که ازان باده نماندم محروم
که دران انجمن آن زمره فرزانه زدند
۶
ز آتش شمع نه تنها دل پروانه بسوخت
کاتش شمع هم از شعله پروانه زدند
۷
دل عشاق فتادند بخاک ره دیر
طره مغبچگانرا ز چه رو شانه زدند
۸
خوشم از شادی طفلان پریوش گرچه
سنگ بیداد و ستم بر من دیوانه زدند
۹
فانیا بیش مکن ناله ز ویرانی ازانک
گنج معنی طلبان خیمه به ویرانه زدند
نظرات