امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

شمارهٔ ۱۸۶ - در طور خواجه

۱

خوش آن رندی که از دوران دلش چون زنگ غم گیرد

سفال میکده بر کف به جای جام جم گیرد

۲

چو ساقی از پی ساغر گزک هم لب بلب بخشد

من دیوانه میخواهم که ساغر دم به دم گیرد

۳

شود چون عاشق و می نوشد از من خوارتر بینی

کسی کو در حریم زهد خود را محترم گیرد

۴

چو دارم سیم و زر مجموع حق میفروش است آن

و گر آن صرف شد باید گرو را خرقه هم گیرد

۵

نباشد در عجم واندر عرب چون ماه من شاهی

که چون ماه عرب طالع شود ملک عجم گیرد

۶

بدان ماند که یوسف را به سیم قلب سازد بیع

کسی کاو گوهر معنی دهد و آنگه درم گیرد

۷

چو فانی هر که خواهد دولت باقی مگر آنکس

وجود خویش کرده مرتفع راه عدم گیرد

تصاویر و صوت

نظرات