
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۹۵ - تتبع میر
۱
گل نو شکفته من که ز رخ بهار دارد
ز دل رمیده بلبل نه یکی هزار دارد
۲
ز می شبانه در باغ سحر به سر گرانیست
مکنید ناله مرغان که بسر خمار دارد
۳
به شب فراق دل نقد حیات اگر نگه داشت
بامید روز وصلت ز پی نثار دارد
۴
من و چشم تیره سودن به غبار مرکبت وه
چه سپاه فرخ آنکاو چو تو شهسوار دارد
۵
به فغان دل که دیدنش ای که منع کردی
تو چنان خیال کردی که وی اختیار دارد
۶
ز می طرب فزا گو دل خویشرا جلا ده
ز کدورت زمان هر که به دل غبار دارد
۷
به حیات و جاه ده روزه مناز زانکه هر دو
چو خیال و خواب نی اصل و نه اعتبار دارد
۸
طلبد چو دوست جان را ز تو فانیا ده آن را
که ترا به کار ناید اگر او به کار دارد
نظرات