
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۱۹۶ - مخترع
۱
سحر وزید نسیم طرب فزای بهار
که گشت باعث می خوردنم هوای بهار
۲
سپه کشید سوی باغ و بین به لاله که شد
به میل و شقه یاقوت گون لوای بهار
۳
به از بهار چو فصلی برای عشرت نیست
ز مدح فصلی سازم ادا برای بهار
۴
بهار نقد لطافت فدای یاران کرد
که نقد جان چو ما بیدلان فدای بهار
۵
بهار گرچه زداید غم از دل اما هست
تموّج می سوهان غم زدای بهار
۶
گشاد غنچه به گلبن ز حد برون چو سحر
وزید سوی چمن باد دلگشای بهار
۷
اگر به مرده دمد جان عجب مدار که هست
نسیم روح در انفاس مشکسای بهار
۸
غنیمت است بهار جوانی از پی عیش
که تا بهار جوانی بود چه جای بهار
۹
بهار عمر غنیمت شمار ای فانی
فناش ار چه که زودست چون فنای بهار
نظرات