
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۲۰۴ - تتبع خواجه
۱
کوثر و حور ز گلزار جنان ما را بس
باده و مغبچه از دیر مغان ما را بس
۲
طوبی نسیه ترا زاهد خودبین که به نقد
سایه رفعت آن سرو روان ما را بس
۳
عالم از اهل عنان گیرد و از کهنه و نو
باده کهنه و آن تازه جوان ما را بس
۴
چند گویی که ز افلاک به جان آفتهاست
غمزه شوخ مهی آفت جان ما را بس
۵
ما کجا وصل کجا اینکه دل و جان باشد
به غم هجر تو خرسند همان ما را بس
۶
آتش عشق تو چون ز اهل محبت جویند
بر جگر داغ وفای تو نشان ما را بس
۷
چه غم آلودگی می چو درآید در موج؟
بهر غفران تو یک قطره ازان ما را بس
۸
ای صبا هر یکی از اهل وفا را یاریست
یاری و مهر فلانی به جهان ما را بس
۹
فانی از خلق بریدن سبب خوشحالیست
باش خوشحال که این سیرت و سان ما را بس
تصاویر و صوت

نظرات