
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۲۰۶ - تتبع مخدوم
۱
یارب چه بلاییست که آن شوخ قدحنوش
هر باده که با غیر خورد من روم از هوش
۲
از بسکه سبوی در میخانه کشیدم
شد چون کف دست شترمست مرا دوش
۳
آن چشم سیه را نبود حاجت سرمه
در سوگ قتیلان غمش گشته سیه پوش
۴
بود ارچه مرا وعده وصل تو ببازی
هرگز نکنم لذت آن وعده فراموش
۵
پنهان سخنم هست به آن شوخ ولیکن
کو زهره آنم که برم لب سوی آن گوش
۶
فانی اگرت دعوی آیین فنا هست
از رفته تأسف مخور از نامده مخروش
نظرات