
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۲۲۲ - تتبع خواجه
۱
اینکه خود را به در میکده عریان کردم
خرقه را رهن شراب از پی رندان کردم
۲
دوش یک جرعه ام احسان ننمودی هر چند
اشک چون شمع فشاندم سپس افغان کردم
۳
عمرها آنچه دل از علم و عمل جمع نمود
همه را در سر آن زلف پریشان کردم
۴
خم چوگان فلک دست امیدم بکشید
دست هر گه سوی آن گوی زنخدان کردم
۵
بیم آتش مده از جرم می ام ای زاهد
کانچه قسام ازل امر نمود آن کردم
۶
خرقه چاک مرا بر صف تکمه شدست
آن گره ها که به دامان و گریبان کردم
۷
پرتو مهر وصال از درو بامش افتاد
خانه دل که بسودای تو ویران کردم
۸
دل که گمره شده بود از هوس جنت و حور
بازش از یاد وصال تو پشیمان کردم
۹
وصل اگر بایدت از خود بگذر ای فانی
بین که چون قصه مشکل به تو آسان کردم
تصاویر و صوت

نظرات