
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۲۲۴ - تتبع خواجه
۱
کنج تاریک غمت را تا به کی مسکن کنم
باشد از شمع رخت آن خانه را روشن کنم
۲
گر توان کردن می گلرنگ در کوی تو نوش
خار در چشمم اگر یاد گل و گلشن کنم
۳
دشمن جان خودم کز تو به لاف دوستی
دوستان خویش را با خویشتن دشمن کنم
۴
بنده آزادگانم زان سبب در باغ دهر
طوف پای سرو میل قامت سوسن کنم
۵
ساقیا می ده زمانی تا کشم لحن نشاط
تا بکی از محنت اهل زمان شیون کنم
۶
زهد عجب افزود این دم کز پی کسب فنا
می پرستی پیشه سازم عشق بازی فن کنم
۷
فانیا از لاف مردی به بود افتادگی
چاره این لاف از یک جام مردافکن کنم
نظرات