
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۲۳ - اختراع
۱
ز عشق هست به دل بار صد هزار مرا
هنوز شکر بود صدهزار بار مرا
۲
گرم بود می گلگون ز ساقی گلرخ
به حور و کوثرت ای پارسا چه کار مرا؟
۳
به بوسه ای که دهی و کشی منه منت
چه منتم ز تو چون گشت انتظار مرا؟
۴
به جرم عشق و می از شحنه ام ضمان طلبد
به پیر میکده عشق گو سپار مرا
۵
ز می خمار بود و ز خمار می نوشم
به دور باده تسلسل شد آشکار مرا
۶
مگو مرو بسوی دیر وه چو مغبچگان
برند موی کشادم چه اختیار مرا
۷
ز جرم باده چه باکم که دوش هاتف غیب
ز لطف شامل او کرد امیدوار مرا
۸
دگر مگوی که چون مست سازمت بکشم
چه سود ازین سخنت کشت چرن خمار مرا!
نظرات