امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

شمارهٔ ۲۳۰ - تتبع خواجه

۱

مستم آنسان که گر از دیر مغان برخیزم

افتم ای مغبچه خود گو که چسان برخیزم

۲

سر گرانم ز خمار اینکه نیارم برخاست

لطف کرده چو دهی رطل گران برخیزم

۳

مگس روح نشسته به لبت چون گویم

خیز گوید که چسان از سر جان برخیزم

۴

یک زمان نیست که صد رنج به دل ننشیند

به که از انجمن اهل زمان برخیزم

۵

گفت مستی و نشستن نتوانی برخیز

چون به وقتی که نشستن نتوان برخیزم

۶

هر زمانی که بر پیر خرابات دمی

بنشینم همه با بخت جوان برخیزم

۷

فانیا گوی ازان بزم چرا برخیزی؟

غیر با دوست نشیند من ازان برخیزم

تصاویر و صوت

نظرات