
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۲۳۵ - مخترع
۱
ای کافر بد مست که بردی دل و دین هم
جان نیز فدایت مگذر غافل ازین هم
۲
آن طره بگوش تو سخن گوید و ابرو
خم بهر شنیدن ز کمین حال چنین هم
۳
نقش عجب و صورت مشکل که ز حسنت
نقاش ختا هم زد و صورت گر چین هم
۴
ای پیر مغان بار دگر توبه شکستیم
یک رطل گرانم ده و در جرم مبین هم
۵
صد حلقه انگشتری از تیر تو در دل
دارم ز خط مهر تواش نقش نگین هم
۶
فانی چه غم از جور چو عشاق بلا کش
دارند عوض وصل گمان بلکه یقین هم
نظرات