
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۲۳۶ - تتبع خواجه
۱
نیست دل اینکه منِ زارِ بلاکش دارم
از تو در سینه خود پارهای آتش دارم
۲
ساقیا جرعه میْ ده که به امید وصال
درکشم چند دل از هجر جفاکش دارم
۳
روکشا جمعیتم را که من سودایی
دل چو آن طره آشفته مشوش دارم
۴
هر طرف چابک رعنای من اندر جولان
من سر خویش چو خاک سم ابرش دارم
۵
به قد خم شده چون ماه نو انگشتنما
این همه شهرت ازان چابک مهوش دارم
۶
گر رسد ناخوشی از خلق خوشم چون فانی
زانکه با ناخوشی اهل زمان خوش دارم
تصاویر و صوت

نظرات