
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۲۶۶ - اختراع
۱
نیست در دیر مغان بدمست بیباکی چو من
از گریبان تا به دامن پیرهنچاکی چو من
۲
آنچنان کاندر کمال حسن پاکی چون تو نیست
یافت نبود در کمال عشق هم پاکی چو من
۳
غم چو نبود از غم عشقت به عالم صعبتر
شد یقین این هم که نبود نیز غمناکی چو من
۴
درخور ادراک حسنت هرکسی را عاشقی است
نیست در عشاق زارت اهل ادراکی چو من
۵
گر رباید صرصر عشقت چو حسن عشاق را
نیست در دشت غم و اندوه خاشاکی چو من
۶
گل اگر باید پی تعمیر کوی عاشقی
بهر آن آبی چو اشکم نبود و خاکی چو من
۷
قطع دشت فقر اگر در شیوه چالاکیست
فانیا در قطع این ره نیست چالاکی چو من
نظرات