امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

شمارهٔ ۲۷۰ - تتبع میر وفایی

۱

هست رویت چون گل و خال لبت بالای او

چون حریر آل کز عنبر بود تمغای او

۲

مرغ دل را زان به سوی گلشن وصلت هواست

تا نگردد رنجه خاک آن چمن در پای او

۳

با قبای لاله گون در جلوه شد گویا که آب

خورده در جوی جگر نخل قد رعنای او

۴

از خیالش دیده و دل را بود نور و سرور

زانکه گاهی دیده و گاهی دل آید جای او

۵

باعث قید جنون آمد ترا زنجیر زلف

زانکه آرد هر شبم آشفتگی سودای او

۶

پیر دیرم زان به من دلرا ز غمها کرد چاک

کز ردای زهد پاکان شد قدح پالای او

۷

دین فدا کردم به عشوه مغبچه سویم ندید

کش هزاران دین فدای ناز و استغنای او

۸

دل ز رعنایان باغ دهر برکندم که نیست

جز دو رنگی و دورویی در گل رعنای او

۹

همچو فانی بنده شاهم کز آرایش جهان

چو نموداری‌ست از باغ جهان‌آرای او

تصاویر و صوت

نظرات