
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۲۷۸ - تتبع شیخ کمال
۱
به عشقت من خسته را سوختی
خسی را به برق بلا سوختی
۲
ز شوق لب و خالهایت به رو
به جان حزین داغها سوختی
۳
دلم را چو آواره کردی به ظلم
نمیدانمش تا کجا سوختی
۴
دلم را که از دردت آزرده بود
همانا ز بهر دوا سوختی
۵
ز عشقت نیاسود بیچاره دل
که تا کردیش مبتلا سوختی
۶
چهها آمد از چشم و رویت به دل
که یا ساختی خسته یا سوختی
۷
به هرکس که آتش زدی سوختم
در آتش زدنها مرا سوختی
۸
به جورم چو از خود جدا ساختی
به داغ جدایی جدا سوختی
۹
ازان فانی از خویش یکباره رست
که او را به داغ فنا سوختی
نظرات