امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

شمارهٔ ۴۲ - در طور خواجه

۱

شگفت چون گل رخسار ساقی از می ناب

بنای زهد من از سیل باده گشت خراب

۲

مرا که نقد دل و دین برفت در سر می

ز نام و ننگ درین کهنه دیر خود چه حساب

۳

بنوش باده و دیوانه باش در عالم

که بهر عالم دیوانگی است بزم شراب

۴

جوانی است و خمار و بهار و آتش عشق

بیار می که جنون را تمام شد اسباب

۵

چو امن خواهی ازین کارگاه پر آشوب

میا ز میکده بیرون و باش مست خراب

۶

اگر خراب بود خانه جهان چه عجب

که دید خانه که آباد ماند بر سر آب!

۷

بباید آخرش اندر سر قدح رفتن

هوای باده به سر هر که را بود ز احباب

۸

اگر فنا شدنت میل هست چون فانی

برویت آنچه رسد از سپهر روی متاب

تصاویر و صوت

نظرات