
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۵
۱
گر اول آتش عشق آسان نمود ما را
زد یک شرر بر آورد از سینه دود ما را
۲
آرام و خواب از ما ای همدمان مجویید
رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما را
۳
شام وصال را مه خوشید بود از هجر
در روز تیره افکند چرخ حسود ما را
۴
بس دیر اگر میسر شد بزمگاه معشوق
زانجا فلک برون راند بسیار زود ما را
۵
زین سان که وصل معدوم افتاد و هجر موجود
نابود بهتر ای دل صد ره ز بود ما را
۶
سنگ جنون فکنده در قتل کوشد امروز
آن کاو بزنده داری شب می ستود ما را
۷
از کفر عشق در دین شد رخنه ها که کردند
صد گونه سرزنش ها گبر و جهود ما را
۸
ساقی ز حد فزون ده می کز ملال دوران
هر دم ملال دیگر در دل فزود ما را
۹
فانی چسان توان بد در شهر بند هستی
چون ره به نیستی ها هجران نمود ما را
تصاویر و صوت

نظرات