
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۵۷ - تتبع خواجه
۱
جفا و جور توام بر دل است و لطف عنایت
به شکر آن نتوانم ادا چه جای شکایت
۲
پی صبوح شب تیره ره به میکده بردم
مگر که همت پیر مغان نمود هدایت
۳
ربود هوش دلم را به عشوه مستی ساقی
چه می که گفتیش و ناچشیده کرد سرایت
۴
شراب تلخ بسی خوردهام ز ساغر دوران
ولیک جام می هجر مهلک است به غایت
۵
ز حدت غم و دردم ز عشق یار که آگه
که نه بدایت آن ظاهر آمد و نه نهایت
۶
قدح چه پر کنی ای شوخ میْفروش به قصدم
مرا که جرعهای از ساغر تو هست کفایت
۷
هجوم لشکر هستی چو گشت قاتل فانی
به جز شراب فنا همدمی نکرد حمایت
نظرات