
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۶۳ - تتبع خواجه
۱
رندان همه در کوی مغان گشته خرابت
ای مغبچه شوخ چه مست است شرابت
۲
لطف و کرمت تیر کشیدست به تنها
ارباب وفا جان دهد از ناز و عتابت
۳
هستی تو پری زانکه درآیی بدل و جان
در آمدن خانه کسی نیست حجابت
۴
پرسی که چو من نیست به خوبی مه و خورشید
روشن بود ای ماه چو خورشید جوابت
۵
در دیده اهل نظر آن چهره عیانست
جز تیره گی هستی ما نیست نقابت
۶
در بادیه عشق ببازی نتوان رفت
کانجاست بسی صدمت و بسیار مهابت
۷
فانی ننهی پای به سر منزل مقصود
تا نیست به جز باده هستی خور و خوابت
نظرات