
امیرعلیشیر نوایی
شمارهٔ ۶۷ - ایضا له
۱
از تاب می دگر به سرم شعله در گرفت
می باز سوز آتش ما را ز سر گرفت
۲
اندر سفال میکده بود این مگر که دوش
در کنج دیر مغبچه ام جام زر گرفت
۳
یک جام تا به حشر بسم بود طرفه بین
کز روی ناز و عربده جام دگر گرفت
۴
هر کو چنین دو جان فنا زد ز بیخودی
نارد بروز حشر سر از خاک برگرفت
۵
ای من غلام همت رندی که بهر می
نقد و خراج ملک جهان مختصر گرفت
۶
ای شیخ اگر تو عیب کنی بت پرستیم
پیر مغان به مذهب کفر این هنر گرفت
۷
ای رند جرعه نوش که میپرسی از ریا
فانی طریق زاهد و خودبین مگر گرفت!
تصاویر و صوت

نظرات