امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

شمارهٔ ۶۸ - ایضا له

۱

کسی که دل ز سر زلف مشک‌سای تو بست

امید جان به لب لعل جان‌فزای تو بست

۲

غریب کوی تو شد دل بپرس گه گاهش

چرا که رخت سفر از وطن برای تو بست

۳

نگر تموج خون خواست نقش بند ازل

چه نقش هاست که بر لعل گون قبای تو بست

۴

کشای چشم ترحم به سوی مقتولت

که دیده از چمن دهر از جفای تو بست

۵

به باغ وصل مکن دلکشای بیش ای گل

چو غنچه هر که گره در دل هوای تو بست

۶

چراست پای تو خون مرغ نامه بر گویا

سپهر نامه خونین دلم به پای تو بست

۷

به شام هجر چو پروانه سوختی فانی

مگر که شمع سپاه از پی فنای تو بست

تصاویر و صوت

دیوان امیر نظام الدین علیشیر نوایی به سعی و اهتمام رکن‌الدین همایونفرخ - تصویر ۱۱۲

نظرات