امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

شمارهٔ ۷۲ - ایضا له

۱

دم نقد است مرا کوی مغان باغ بهشت

می کوثر به کف مغبچه حور سرشت

۲

لوح رخسار تو آمد سبقم روز ازل

کلک قدرت چو سواد خط سبز تو نوشت

۳

باده ده زانکه ز هر خانه سوی حق راهست

اگر از گوشه مسجد و گر از کنج کنشت

۴

گر فلک خاک مرا خشت کند نیز خوشست

شاید از دور کند جا به سر خم آن خشت

۵

کار چون کشته درودن بود آن شد دهقان

که درین مزرعه جز دانه انصاف نکشت

۶

زال گردون چه کند جلوه گری ز اطلس چرخ

خوب از حله و افسون نشود زاهد زشت

۷

فانیا از دم رندان شودت دل روشن

که زغال از اثر آتش تیزست انگشت

تصاویر و صوت

نظرات