امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

شمارهٔ ۷۶ - ایضا له

۱

زهی از تاب می گل گل شگفته باغ رخسارت

ز هر گلخار خاری در دل عشاق بیمارت

۲

بدان رخسار و قامت گر نمایی جلوه در گلشن

قیامت افتد از قامت ز رعنایی رفتارت

۳

به دام زلف هر سو دانه خالت عجب نبود

اگر مرغان باغ قدس را سازی گرفتارت

۴

بدان سان حسن و استغنای خوبی گر نگه داری

حق یاری امیدم آنکه باشد حق نگهدارت

۵

مرا شد عشق و قسمت شد ترا زهد و ریا ای شیخ

به کار من مرا بگذار و رو تو هم پی کارت!

۶

برون از دورت ای گردون محقر کلبه ای خواهم

که می بارد غبار درد و غم از طاق زر کارت

۷

درم بگشای پیر دیر که اینک آمدم سرخوش

به عذر توبه و تقوی بگردن بسته زنارت

۸

گدای عشق را اندک تفقد گر کنی امروز

بود ای پادشاه حسن فردا اجر بسیارت

۹

تو ای فانی که در سر هرچه بودت رهن می‌کردی

عجب نبود که سر مانی کنون چون نیست دستارت

تصاویر و صوت

نظرات