فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۱۱

۱

به صبوری بفریبم دل شیدایی را

در جگر بند کنم ناله صحرایی را

۲

دم ز انکار محبت زدم و بد کردم

نه که این باد بریزد گل رسوایی را

۳

باغبان خواست که حیران گل و خار شویم

بست بر دیده ما راه شناسایی را

۴

آسمان ماتم خس خانه‌ خود‌گیر که سوخت

دامن ناله ما دست شکیبایی را

۵

هر نفس داغ دگر در جگرم زنده کند

از که آموخته هجر تو مسیحایی را

۶

مست یکرنگی دردیم که از صحبت او

نرسد هیچ خلل عصمت تنهایی را

۷

خاک آن کوی فصیحی ز جبین رنجه مکن

از مه و مهر بیاموز جبین‌سایی را

تصاویر و صوت

نظرات