فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۱۱۵

۱

دل را دگر در کین ما بر لب چه نفرین می‌رود

کز سینه تا گوش اثر بر دوش آمین می‌رود

۲

دست غروری چاک زد پیراهن صبر مرا

کش ناوک ناز از کمان لبریز تمکین می‌رود

۳

گشتم شهید غمزه‌ای کز زخم گل می‌رویدم

نعشم نهان در خون دل از بیم تحسین می‌رود

۴

برگ گل نومیدیم دریای خون در دل گره

آیدنسیم ار سوی من چون شعله رنگین می‌رود

۵

از دولت زنار ما کفر آن چنان آباد شد

کز کعبه تا دیر مغان دین از پی دین می‌رود

۶

مسکین فصیحی دوش جان می‌داد و می‌نالید غم

کامشب چراغ زندگی ما را ز بالین می‌رود

تصاویر و صوت

نظرات