
فصیحی هروی
شمارهٔ ۱۱۶
۱
کو جنون تا هر نفس لب در سراغی گم شود
سینه همچون موج در گرداب داغی گم شود
۲
تنگ چشمی بین که در بزم قدحنوشان شوق
خواهش پروانه در دود چراغی گم شود
۳
شوق اگر اینست مغز آشفتگان دوست را
نکهت فردوس ترسم در دماغی گم شود
۴
گم شود تا کی لبم در نوش خند عافیت
بخت کو تا در مبارک باد داغی گم شود
۵
مهربانی بین که خون از ناله بلبل چکد
گر به طرف باغ ما آواز زاغی گم شود
۶
ما فصیحیوار مست همت آن قطرهایم
کو درین میخانه در درد ایاغی گم شود
نظرات