
فصیحی هروی
شمارهٔ ۱۱۷
۱
به باده صوفی ما صاف از ریا نشود
که تار سبحه به مضراب خوش نوا نشود
۲
به گل نگویم اما شهید نام گلم
که از فسون نیاز بهار وا نشود
۳
ترا چه جرم که حکم غرور حسن اینست
که وعدههای تو از صد یکی وفا نشود
۴
اگر به خلد روم سوز دل همان باقیست
سموم بادیه در گلستان صبا نشود
۵
سحاب ابر فصیحی به جرم ما چه کند
به قطرهای گل عیش بهار وانشود
نظرات