فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۱۱۹

۱

بهشتی روی من چون پرده از رخسار بگشاید

مرا بر هر سر مژگان بهشتی بار بگشاید

۲

نسیم آشنا روی بهشتم می‌فریبد دل

مبادا غنچه چشمم درین گلزار بگشاید

۳

مروت بین که حسن دوست نومیدش نگرداند

نظر بیگانه‌ای گر بر در و دیوار بگشاید

۴

نگاهی کز گلستان جمالش بار بربندد

ز غیرت سوزم ار بر روی یوسف بار بگشاید

۵

گر از طره مگشا شانه گر مژگان کند حورت

بهل تا زان گره عشاق را صد کار بگشاید

۶

حدیث شوخ و لعلت نازک افگارش کند ترسم

مگر آهسته آن لب را تبسم‌وار بگشاید

۷

چه مضراب‌ست بر کف مطرب ما را که ما بر لب

ره هر ناله بربندیم او از تار بگشاید

۸

چراغم سوزم و خاموش بنشینم نه تارم من

که کار بسته‌ام از ناله‌های زار بگشاید

۹

بدین اسباب رسوایی فصیحی شیخ شهر ما

دکان خودفروشی بر سر بازار بگشاید

تصاویر و صوت

نظرات