
فصیحی هروی
شمارهٔ ۱۲۱
۱
دل از ولایت غم بار بسته میآید
چو موج بر سر طوفان نشسته میآید
۲
کسی که لب به سراغی نسوخت کیداند
که کار بال ز پای شکسته میآید
۳
بیا به طور و همه گوش شو که شاهد حسن
ز ناله «ارنی» پرده بسته میآید
۴
شهید رسم دیاری شوم که بعد از مرگ
طبیب بر سر بالین خسته میآید
۵
چه زخمه بود ندانم که چنگ پاس مرا
هنوز ناله ز تار گسسته میآید
۶
ز نخل طور چه حاصل که در مشام مرا
شمیم عافیت از نخل بسته میآید
۷
فریب سعی فصیحی مخور که کعبه وصل
به دلنوازی پای شکسته میآید
نظرات