
فصیحی هروی
شمارهٔ ۱۲۴
۱
کسی در این چمن اسرار رنگ و بو فهمید
که شوخ چشمی مرغان هرزهگو فهمید
۲
برو مسیح و بیاسا که سر داغ مرا
کسی که لاله این باغ شد نکو فهمید
۳
کند چو دایره سر در سجود پا فرموش
کسی که قیمت یک گام جست و جو فهمید
۴
چنان به دور تو رسوای خاص و عام شدیم
که راز باده ما ساغر و سبو فهمید
۵
غریب وادی ایمن چرا ز رشک نسوخت
که دود شعله درین دیر گفتگو فهمید
۶
نخست حرف فصیحی ز درس ما اینست
که هر که هیچ نفهمید جمله او فهمید
نظرات