فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۱۲۵

۱

باز دل آوازه زلف پریشانی شنید

قالب فرسوده غم مژده جانی شنید

۲

زورق چشمم به خون غرق‌ست و می‌رقصد ز ذوق

باز گویی مژده آشوب طوفانی شنید

۳

عشق در رگهای جان رقص نشاط از سر گرفت

شعله شوخی نوید باد دامانی شنید

۴

در دل زخم شهیدان آنچه پنهان داشت عشق

یک به یک دوش از لب چاک گریبانی شنید

۵

سرنوشت داغ ما را خواند پنداری مسیح

کز لب خود دوش حرف عجز درمانی شنید

۶

غنچه ما زین گلستان شبنمی نوبر نکرد

سالها افسانه ابری و بارانی شنید

۷

سالها خود را فصیحی در رهی گم کرده بود

شب سراغ خویش را بر خاک میدانی شنید

تصاویر و صوت

نظرات