
فصیحی هروی
شمارهٔ ۱۲۹
۱
گرت بود جگری سوختن ز داغ آموز
ورت هوای شکفتن بود ز باغ آموز
۲
چو روزگار شود تیره بر تو روشن شو
طریق ما ز گهرهای شب چراغ آموز
۳
به نکهتی ز گلستان دهر خرم باش
تو کیمیای قناعت هم از دماغ آموز
۴
فروش جسم و ز بازار شعله جان بستان
وگر ندانی این شیوه از چراغ آموز
۵
به جان مضایقه با دشمنان خویش مکن
بیا به میکده و همت از ایاغ آموز
۶
چنان بخند که لب هم نگردد آگه از آن
ادب ز انجمن شاهدان باغ آموز
۷
مریز داغ به صحرا مرید گلشن باش
ترا که گفت فصیحی روش ز زاغ آموز
نظرات