فصیحی هروی

فصیحی هروی

شمارهٔ ۱۳۳

۱

من که افسرده‌ترم از نفس مرغ خموش

کی رسد در چمن حسن توام لاف خروش

۲

جان گر از بهر نثارت نفرستم چه کنم

گل مفلس چه کند گر نشود عطرفروش

۳

چه بهشت‌ست محبت که درو می‌گردند

گریه زخم من و خنده گل دوش به دوش

۴

شوق بنگر که چو نامش به زبانم آید

نگه از دیده سراسیمه دود تا در گوش

۵

تیغ نازی مگر احرام دلم بسته که باز

زخمها هر نفس از شوق گشایند آغوش

۶

نیش مژگان تو چون چشم تو شوخست مباد

چشم زخمی رسد و بشکند اندر رگ هوش

۷

همت دیده بلندست فصیحی تن زن

نظری را به تماشای دو عالم مفروش

تصاویر و صوت

نظرات